روزهای تلخی شده علی رغم اینکه من دوستت دارم وتوهم دوستم داری بازهم ازهم دوریم این فاصله هاسردندومنوتوهم مثل دوتاکوه یخی سخت هستیم که نه حرکت میکنیم ونه آب میشویم...
دوستت دارم وازنگاهت میخوانم تونیزدوستم داری اماکافی نیست ...اگرمیخواهی بازدرنیمه های راه دستم راول کنی بهتراست ازاول راه همسفرنشویم...من رفیق نیمه راه نمیخواهم...نمیخواهم تاوسط راه بروم وادامه ی راه جای خالیت راباخودم پرکنم!!نمیخواهم دوباره عذاب تنهایی رابچشم...
ازمن نگذر...بی تونفس نمیتوانم بکشم حس بودنت میپیچددوربدنم ومرافشارمیدهدتاخفه شوم...
دوستت دارم حس کن
حس کن قهرمانمی
حس کن هرلحظه میبینمت هرگوشه ای
حس کن مرا حس کن...منی که پرازاحساس به توام
توبودی که میگفتی به من بااحساس احساس داری گمم نکن... نگذاررها شوم نمیخواهم دورازتوپیداشوم...
گمم نکن
تنهام نذار
توکوچه باغ زندگی
بذارفقط همین یه بار
بیام باهات تا عاشقی
نظرات شما عزیزان:
akhmo dole 
ساعت18:15---29 بهمن 1391