قلب سوخته
چهار تیزهوش نخبه!!!!
چیزهایی که4تادوست مینویسن
پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : delmarsagan

از این شاخه به آن شاخه پریدی ، از این قلب رفتی و به قلبی دیگر نشستی ،

عین خیالت نیست که دلم را شکستی، انگار نه انگار که روزی با هم عهدی را بستیم

مگر یادت نیست به هم قولی را دیدیم، قراری گذاشتیم ،

حرف از زندگی بود ، از عشق که بگذریم حرف از وفاداری بود

تو خودت این را خواستی که خاطره هایمان بسوزد ،

عشق همینجا در قلبمان بمیرد، خیلی سخت است چشمهایم دستت را  

در دستان غریبه ای دیگر ببیند

خیلی سخت است ببینم قلبم چه معصومانه میسوزد ،

هنوز هم اشک در چشمهایم ، مثل یک آب چشمه میجوشد

با اینکه هنوز در قلبم هستی ، باید باور کنم که دیگر نیستی ،

باید بپذیرم از حالا بدون توام ، از حالا به جای در کنار تو بودن ،

در کنار خاطره های توام ، گرچه سوزاندی همه خاطره ها را در دلت ،

میدانم که روزی تلخ میشود زندگی به کامت

هر کاری دلت خواست با دلم کردی ، هر راهی را که خواستی رفتی ،

اما من اینجا تک و تنها مانده ام و برایت مهم نیست که بیمار مانده ام

تنها خدا میداند راز تنهایی ام را بعد از رفتنت ، تو نمیدانی چه سخت بود  

لحظه جدایی ات

غرورم نیز تسلیم عشقی شد که از تو در قلبم نشسته

هیچ چیز سر جای خودش نیست ، من نفس میکشم در حالی که هوایی نیست،

قدم میزنم در حالی که در فکر توهستم ، میخوابم و خواب تو را میبینم ،

میبینم و تو را حتی از دور دستها نیز نمیبینم ،

مینشینم و تو را در کنار خودم نمیبینم ، میخندم و خنده هایم از ته دل نیست ،

اشک میریزم و کسی دلسوز من نیست، میتابم و کسی در دلم نیست که ببیند  

همه دلم را تاریکی فرا گرفته...

من در این شاخه شکسته ماندم و تو به آن شاخه پریدی...   



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها